اثر یک شیئ از هر جهت با خودش مشابهت کامل ندارد
قاعده «اثر یک شیئ از هر جهت با خودش مشابهت کامل ندارد» نیز مانند قاعده «الشیئ لا یصدر عنه ما یضاده» در دو کتاب معروف صدرالدین قونوی که عبارتند از: نصوص و مفتاح الانس مورد بحث قرار گرفته است. عبارت این قاعده نیز مانند آن قاعده، در این دو کتاب تفاوت اندکی را نشان میدهد که به هیچ وجه موجب تفاوت در معنی آن نیست. آنچه در اینجا ذکر میشود، قدر جامع بین عبارتهای دو کتاب است.
آنچه در کتاب نصوص آمده، عبارت است از این جمله: «و لا یثمر شیئ و لا یظهر عنه أیضا عینه ولا ما یشابهه مشابهه تامّه» و آنچه در کتاب مفتاح الانس آمده، عبارت است از جمله: «الشی، لا یثمر ما یشابهه کلّ المشابهه. به روشنی معلوم است که هر دو عبارت در دو کتاب مزبور به یک معنی دلالت دارند، و آن این است که چیزی که از یک شیئ ظاهر میگردد، هرگز با آن شیئ، مشابهت کامل ندارد.
برهان قاعده اثر یک شیئ از هر جهت با خودش مشابهت کامل ندارد
صدرالدین قونوی برای اثبات این قاعده به دو وجه استدلال میکند:
- وجه اول اینکه اگر اثر شیء با خود شیء از هر جهت مشابهت کامل داشته باشد، لازم میآید که وجود در یک حقیقت و یک رتبه بر وجه واحد دوبار حاصل شود؛ و این تکرار وجود و تحصیل حاصل است؛ و چون که تحصیل حاصل محال است، چیزی که موجب تحصیل حاصل میشود نیز امکان پذیر نخواهد بود.
- وجه دوم اینکه اگر بین اثر و مؤثر، مشابهت کامل وجود داشته باشد، لازم میآید که وجود اثر از هرگونه فایدهای خالی باشد و چیزی که از هر گونه فایده خالی باشد عبث است؛ و این امر در مورد حق تبارک و تعالی که اصل الاصول و مؤثر حقیقی است، ناروا و محال است؛ چنان که میگوید: فإنّه یلزم أن یکون الوجود قد حمل و ظهر فی حقیقه واحده علی وجه واحد مرّتین؛ و ذلک تحصیل للحاصل؛ و إنّه محال لخلوه عن الفائده؛ و إنّه من قبیل العبث؛ و یتعالی الفاعل الحق عن العبث. (۱)
ابوعلی سینا تحت عنوان «الشیء لایفعل فی شبیهه» از این قاعده سخن گفته است.عبارت وی در این باب چنین است:
- و معنی قولهم إنّ الشیء لایفعل فی شبیهه، هو انّ الشیء الحاصل بالفعل من المستحل أن یقال إنّه مستفاد عن طاریء من شانه أن یحدث عنه مثل ذلک الحاصل بخلاف ما یعرض إذا کان الطاریء بهذه الصفه؛ و المطرؤ علیه عادم لذلک الشیء الذی فرضناه فیما کان کلامنا فیه حاصلأ، بل فیه ضدّه و أمّا الزیاده عن الحاصل، فقد تقع من الطاری فی کیفیه کان قویاً أو ضعیفاً إلّا أن یکون ضعفه فی تلک الکیفیه یجعله إلی ضدها أقرب، فیکون السّلطان فی التاثیر لضدها، فهذا هوالذی یجب أن یسلم من قول الناس إنّ الشیء لایفعل فی شبیهه، فإنّه إن لم یفهم علی هذه الصوره فلیس بواجب أن یسلم. (۲)
قونوی در مفتاح الانس، علاوه بر آنچه در نصوص آورده است، با یک استدلال لطیف عارفانه، این قإعده را به اثبات میرساند؛ به این ترتیب که میگوید:
اصل زمان دهر است و نسبت دهر به عوالم دهری و معنوی مانند نسبت زمان است به موجودات زمانی در جهان مادی و عنصری. (۳) شأن الهی، نیز همواره در تجدّد است که فرموده {کل یوم هو فی شأن} زیرا عالم در هر آن و هر نفس به امداد حق تبارک و تعالی نیازمند است که عین ثابتش را هستی بخشد؛ به طوری که اگر آنی امداد حق نرسد، جهان در کام نیستی فرو خواهد رفت. بنابر مقتضای این دو اصل که عبارتند از وجود دهر و شأن الهی، صفت وجود همواره در تجدّد است که فرموده {بل هم فی لبس من خلق جدید} زیرا همان طور که در اجزای زمان و دهر تکرار نیست، در آنچه به وسیله دهر و زمان تعیّن میپذیرد نیز تکرار نخواهد بود. نتیجه سخن این است که در وجود به هیچ وجه تکرار نیست؛ و این درست همان معنایی است که از قاعده فهمیده میشود.
تذکر یک نکته
در اینجا تذکر یک نکته لازم به نظر میرسد؛ و آن نکته عبارت است از اینکه درجه قرب و بعد میان اثر شیء و خود شیء و یا بین صادر و مصدر، در دو حد نهایی قرب و بعد امکان پذیر نیست؛ زیرا درجه نهایی بعد اثر شیء از خود شیء همانا متضاد یا متناقض بودن آن اثر با خود شیء است؛ و این همان معنایی است که به مقتضای قاعده نخست، یعنی «الشیء لایصدر عنه و لا یثمر ما یضاده» محال شناخته شد؛ چنان که درجه نهایی قرب اثر شیء با خود شیء همانا مشابهت کامل داشتن اثر شیء با خود شیء است؛ و این همان معنایی است که به مقتضای قاعده دوم یعنی «الشیء لایظهر عنه ما یشابهه کل المشابهه» محال شناخته شد. بنابراین، میزان قرب و بعد میان اثر یک شیء و خود شیء همواره بین دو حد نهایی قرب و بعد در نوسان است؛ یعنی درجه بعد اثر یک شیء از خود شیء هرگز به حد تضاد و تناقض نمیرسد؛ چنان که درجه قرب اثر یک شیء از خود شیء هرگز به حد مشابهت کامل نخواهد رسید.
با توجه به آنچه گذشت، میتوان ادعا کرد که همواره اثر شیء نسبت به خود شیء از یک جهت قریب است و از یک جهت بعید، یعنی از جهت اینکه اثر شیء نمیتواند متضاد و متناقض با خود شیء باشد قریب است؛ و از جهت اینکه اثر شیء نمیتواند مشابهت کامل با خود شیء داشته باشد، بعید است؛ و این همان چیزی است که حکما آن را معتبر دانستهاند و به عنوان لزوم سنخیت بین علت و معلول از آن بحث کردهاند.
آنچه در باب لزوم سنخیت بین علت و معلول گفتهاند، جز این نیست که معلول همواره از یک جهت عین علت و از یک جهت غیر علت است. علت و معلول در عین اینکه از یکدیگر جدا هستند، بسیار به هم نزدیکاند. فاصله بین آنها به نحو انعزال و کنار بودن معلول از علت نیست، بلکه به نحو شدت و ضعف و نحوه وجود است؛ چنان که صدرالمتألهین در موارد متعدد به این مطلب اشاره کرده و حاج ملأ هادی سبزواری در شرح منظومه به طریق نظم گفته است:
بینونه الوصفی لا العزلی أثر ممّن لعقل کأنبیا للبشر
وی در این بیت اعتقاد به این مطلب را که فاصله بین علت و معلول به طور انعزال و کنار بودن معلول از علت نیست، بلکه به نحو شدت و ضعف در مراتب وجود است، به معصوم (ع) منسوب کرده است.
پاورقی
- نصوص. ص ۱۹۲
- الشفا. بخش طبیعیات، ص ۲۱۷
- مفتاح الانس. ص ۳۲