© تمام حقوق این سایت متعلق به فیلسوفیار می باشد.
سبد خرید شما خالی است.
فیلسوف یار › بحث و تبادل نظر › توئیت ها › فلسفه و فیلسوف › عارفِ فلسفه نخوانده!
دکتر دینانی می گوید: عارفِ فلسفه نخوانده را باید به اصطبل فرستاد
اگر کسی فلسفه نخوانده گفت من عارفم باید به اصطبل فرستادش!، این حرف وحشتناکی است من می گویم و از عهده اش بر می آیم. شاید بعضی از بزرگان بگویند حالا ممکن است یک کسی هم عارف شود اما من می گویم کسی که تعقل فلسفی نداشته باشد، نمی تواند عارف شود چون از شهود و مزخرفات حرف می زند و دچار اوهام می شود، وهمیات را عرفان می داند. هذیان می گوید، فکر می کند عرفان است!؛ می دانید چقدر هذیانات و مزخرفات هست که به عنوان عرفان به خورد مردم می دهند؟ جوان های امروز ساده اند.
حالا تعجب می کنید، می گویید جوان امروز که تحصیل کرده است؟، برای اینکه تراکم اطلاعات مجال تفکر به او نمی دهد. از صبح تا شب هجوم اطلاعات ذهنش را پر می کند و فرصت فکر کردن ندارد…
پس تا کسی فلسفه نخواند سراغ عرفان نرود. عرفان تعقل محض است، اصلا اوج تعقل است. عرفای ما را ببینید، هیچ فیلسوفی به گرد شیخ عطار نمی رسد. مولوی اوج تعقل است. سلوک تفکر است، فکر هم استدلال است، تعقل و تعمق و ژرف اندیشی است. اگر کسی گفت من مشاهده می کنم، قلبم این را گفت و…، مزخرف گفته!
شاید برخی از من ناراحت شوند و بگویند خیلی تند می روی و درشت می گویی. سعدی یکجا می گوید:«گر من سخن درشت نگویم، تو نشنوی»
انتشار اول در گروه «انجمن حکمت دینانی»
استاد مایه افتخار هر ایرانیست
بله به نظرم خیلی تند رفتید جناب استاد. هر نفر مشاهده خاص خودش را دارد و من به آن ایمان دارم
جناب دینانی نمیدانم این اظهار نظر تند شما را چگونه پاسخ گویم اما همینقدر میتوانم بسنده کنم که هیچ بشری قادر نیست جایگاه یک آدم معمولی خدا را تعین کند چه رسد به جایگاه معنوی و …را
قضاوت سخت ترین کار دنیاست و مقاومت نکردن نیز که در حال حاضر اسانترین کار دنیا شده است .استاد عزیز اینکه به عقل ما جور در نمیاید به مهنی وجود نداشتن نیست نگذاریم علم ما حجاب دل ما آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شدست
آخر ای کان شکر وقت شکرریزی شدست
تو چو آب زندگانی ما چو دانه زیر خاک
وقت آن کز لطف خود با ما درآمیزی شدست
گر بپوسم همچو دانه عاقبت نخلی شوم
زانک جمله چیزها چیزی ز بیچیزی شدست
زین سپس با من مکن تیزی تو ای شمشیر حق
زانک از لطف تو ز آتش تندی و تیزی شدست
جان کشیدم پیش عشقش گفت کو چیزی دگر
گفتم آخر جان جان زین سان ز بیچیزی شدست
چون حجاب چشم دل شد چشم صورت لاجرم
شمس تبریزی حجاب شمس تبریزی شدست
با سلام!
ابتدا باید دید عارف کیست و چیست و چگونه به شناخت و معرفت میرسد.
و آیا در به این معرفت رسیدن دو بالِ فلسفه و عرفان او را به مقصد و مقصود رسانده است.
جواب منفی ست.
عارف به شناخت خدا رسیده است، بی هیچ دفتر و دستکی و هیچ علمی که او را در این راه کمک کرده باشد.
عارف حقیقت هستی و خدا را کشف و شهود نمیکند، این حقیقت و خداست که عارف را به کشف و شهود میرساند.
آنچه که در هنگام به معرفت رسیدن یک عامی رخ میدهد تا او عارف به حق گردد، نیروهای این جهانی نیستند که وارد معرکه میشوند تا مقام شهود رخ بنماید، نیروهای غیبی اند، نادیدنی اند، راجع به آنها نمیشود چون فلسفه چون و چرا کرد و قس علیهذا …
فیلسوف تا مرزهای دنیای غیب پیش میرود و چه زیبا پیش میرود، تا انتهای وراء پیش میرود و چه زیبا پیش میرود، اما مجوز ورود به دنیای غیب و ماوراها ندارد.
چرا ندارد؟
چون عرفان و معرفت در یک قدمی جنون رخ میدهد، عارف اگر در هنگام دریافت حقیقت بزرگ قدمی او را پیشتر برانند به جنون دچار خواهد شد و هیچگاه درمانی برای او یافت نخواهد شد.
به فیلسوف این اندازه ظرفیت و گنجایش را نداده اند.
او با علم تحصیلی و کسبی پیش رفته است و البته چه خوب هم رفته است …
سر عارف از مرزهای غیب میگذرد و آن طرف ماوراء را با تمامی جان می بیند و تصدیق میکند و این همان است که فرمود: ما پادشاهی جهان را به ابراهیم نشان دادیم.
یعنی او را از غیب عبور دادیم تا حقیقت جهان را بی حجاب ببیند.
آقای دینانی بسیار بسیار میدانند و مایع مباهات همه فیلسوفان عالم هستند و یا باید باشند، اما عارف همنفس خداست، او خدا را دیده و تصدیق جان کرده است و این از عوالم و دنیاهایی است که آنان که به پشت پردۀ غیب سرک نکشیده اند نه میتوانند و نه مجوز سخن گفتن به آنان داده اند تا بتوانند اظهار نظر نمایند.
در علوم غیبیه بعد از نبی و ولی مقام عارف است که قرار دارد که بعد از آن جایگاه فیلسوفان است و …
«با احترام»
کدوم پیامبر و امامی فلسفه خواند؟
کامل ترین انسان گه محمد بود کاملا بی سواد بود.پس نتیجه میگیریم که تنها راه رسیدن به خدا عرفان هست نه فلسفه و عرفان نظری.
من خدا را در قمقمه آب یافتهام
در عطر یک گل
در خلوص برخی کتابها
و حتی نزد بیدینان.
اما تقریباً هیچگاه وی را نزد آنانی که کارشان سخن گفتن از اوست نیافتهام…!
#کریستین_بوبن
البته من خودم عرفان و اذیان تظبیقی خوندم کارشناسی ارشد و نمی خوام بگم فلسفه میدونم اما کمکی مطالعه دارم و شمارو به متن زیر هم ارجاع میدم
والله اعلم
کجا در جستجوی من هستید ؟
من همراه شمایم
نه در زیارت، نه در تمثال ها و نه حتی در چله نشینی…
نه در معبد، نه در مسجد، نه در کعبه و نه در کایلاش…
من با شمایم ای انسان ها، من با شمایم…
نه در نیایش و نه در مراقبه و نه حتی در روزه و ریاضت،
نه در گوشه نشینی ، نه در نیروی حیات و نه در جسم،
و نه حتی در فضای لایتناهی…
نه در رحم مادر طبیعت و نه در نَفَس حیاتی،
از سر صدق بجویید و در لحظه ای بیابید
کبیر می گوید، با دقت گوش فرا ده؛
آنجا که “ایمان” شماست…
من همانجایم
#کبیر
شاعر و عارف هندی
و حصرت حافظ میفرمایند:
دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
با سلام و ضمن احترام به شخصیت جناب ابراهیمی، از باب نقد علمی خواستم عرض کنم که این سخن آقای دکتر اشاره به این نکته دارد که فلسفه به لحاظ رتبه بالاتر از عرفان و فیلسوف بالاتر از عارف راستین است زیرا ملاک داوری در اینجا فلسفه و فیلسوف است که در مورد عارف فلسفه ناخوانده چنین حکمی را روا روا داشته است در حالی که “دونه خرط القتاد” (اثبات کمتر از این هم بسیار دشوار است) .
اگر آقای دکتر از تعبیر فلسفه نخوانده استفاده نکرده بودند سخن ایشان اشکال کمتری داشت اما ایشان با به کار بردن این تعبیر تصریح کردند که منظور ایشان بهره بردن از درس مکتبخانه ای است یعنی اگر کسی حقایق وجودی و فلسفی را از طریق اشراق هم درک کرده باشد مشمول حکم ایشان می شود.. لازم به ذکر است که نقد عارفان بزرگی همچون ابن عربی ناظر به کوته نظری و خطای نگرش فکری است و ایشان نافی عقل نیستند.
با سلام و احترام
اکر فلسفه در مفهوم تفکر می فرمایید میشود این برداشت را که فرموده اید براى اینجانب قابل درک میباشد
با دنیایی معذرت اگر چه شما میتوانید این امر را اثبات کنید شکی در ان نیست ولی تصور نمی فرمایید استاد بزرگوار کمی تند رفتید بهر حال مخلص شما هستم منتظر توضیح حضرتعالی هستم
با عرض سلام و درود خدمت استاد.
حرف شما درست و کاملا به حق می باشد.
عزیزانی که منظور استاد رو متوجه نشدند لطفا کتاب «عقلانیت و معنویت» استاد رو مطالعه بفرمایند قطعا روشن و قانع می شوند.
عرفان و فلسفه هر دو اگر در منیت باشند دوری است در چرخه ی باطل.
و شایسته نباشد ، قضاوت نورهای خداوند که هر کدام به مسیری در کشش به سمت او در حرکتند.
هیچ کس نرسیده باشد مگر اینکه راه هدایت از خداوند سبحان بر او ارزانی شود.
هر که ترک هوا گفت ، به حق رسید.
ترک هوا خالی شدن است.
ترک هوا در هم شکستن منیت است.
ترک هوا گذر از جنسیت است.
دیدن روح انسانها به جای جسم آنها ست و مُردن باشد.
بله کسی که توهم عارفی رو داره، باید فلسفه رو بخونه.
`سلام آقای دکتر دینانی
من در رابطه با چالش مطلب فوق به دنبال شما در آسمان می گشتم و در فضایی مجازی شما را یافتم.(شاید آسمان هم یک فضایی مجازی است ). تحصیلات من در رشته پرستاری و مامایی در انگلستان بود..و در دانشگاه علوم پزشکی ارتش تدریس می کردم. در حال حاضر بازنشسته و پژوهشگر هستم. تا کنون شش جلد کتاب ۶ رابطه با عرفان تالیف نموده ام. مقالاتی در رابطه با اثر دعا به عنوان یک روش مکمل در درمان های پزشکی است که می توانید در اینترنت جستجو کنید.
بیست سال پیش وقتی شهود را تجربه کردم با توجه به پیش زمینه اطلاعات پزشکی ام مطمئن بودم توهم است و به بیماری روانی مبتلا شده ام. هیچ مرجعی برای اثبات یا رد این تجربه در من وجود نداشت. همچنان که این شرایط برای تمام کسانی که تجربه های حسی بدون وجود محرک خارجی دارند وجود ندارد. متاسفانه در دام شیادآن به ظاهر عارف می افتند. بنابراین عزم خود را جزم کردم که با دیدگاه محققانه و علمی این پدیده ها را در کتاب هایم توضیح دهم. در نهایت در دو پروپوزال اولی در دانشگاه علوم پزشکی ارتش و دیگری در پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران پیری کردم. اطلاعات آنها به ضمیمه است.
بنابراین بعنوان یک محقق ترجیح می دهم کسانی که توهم شنیداری و دیداری دارند را با توضیح علمی آگاه نمایم.
پس در راستای این آرمان با همکار پزشک و روانپزشکی طرحی را در دست اجرا داردیم که سره را از ناسره جدا کنیم.
زیرا خطر برخورد غیر علمی عارف نما ها برای آنها وجود دارد.
من باور دارم این تجارب دیداری و شنیداری به فعالیت نفس بستگی داردکه شما به تعریف قرآنی آن آگاهید(مراجعه کنید به سوره شمس که به نفس بعنوان یک مخلوق که با انسان همراه است می نگرد).در کتاب پنجم خود: نی آتش یا آب به این مقوله اشاره کرده و توضیح داده که نی نامه مولانا نامه نفس است. بد نسیت یادآوری کنم دو جلد از کتابهایم را شش ماه پیش توسط آقای دکتر باهر همسایه عزیزتان خدمت شما فرستادم. امیدوارم به دست شما رسیده باشد.
در انتها معتقد گمراه ها را باید راهنمایی کرد.به اصطبل فرستادن آنها دردی را دوا نمی کند. دوست دارم شما در این حیطه نقش مهم خود را بطور علمی ایفا کنید.امیدوارم در این مورد یک ملاقات حضوری داشته باشیم
الف جهانگیر
در ادامه لینک کتاب ها و مقالات به پیوست است
اکرم جهانگیر
© تمام حقوق این سایت متعلق به فیلسوفیار می باشد.