آرامش چیست
در این نوشتار نسبتا کوتاه قصد داریم به «آرامش چیست» پاسخی شایسته ارائه دهیم. چون آرام گرفتن ضد خشمگین شدن و خشم ضد آرامش است، باید دید چه حالات روحیی بر آرامش حاکم است، کداماند کسانی که ما در برابر آنها آرام میگیریم و به چه دلایلی، بازگشت به آرامش را باید فرونشانی و تسکین خشم تعریف کنیم.
کسانی که در برابر آنها آرام میگیریم
اگر ما از کسانی به خشم میآییم که ما را تحقیر میکنند و اگر تحقیر فعلی ارادی است، آشکار است که ما در برابر کسانی آرام میگیریم که به هیچ روی، رفتاری از نوع رفتار آنها ندارند، و اگر دارند غیر ارادی است یا به نظر می آید که غیرارادی است؛ و همچنین در برابر کسانی که نیت آنها خلاف رفتاری است که دارند؛ در برابر همه کسانی که همان رفتاری که با دیگران دارند با خود نیز دارند، زیرا به نظر نمی آید که کسی بخواهد خود را تحقیر کند؛ در برابر کسانی آرام میگیریم که به تحقیری که کرده اند اعتراف میکنند و از آن پشیمان اند؛ چون در پشیمانی که آنها از رفتار خود احساس میکنند نوعی مجازات می بینیم، خشم خود را فرو می نشانیم.
شاهد این معنی را در مجازات کردن خدمتگزاران میبینیم: ما بیشتر آنهایی را مجازات میکنیم که اعتراض میکنند و واقعیات را انکار میکنند، در حالی که در برابر آنهایی که اعتراف میکنند که مستحق مجازات اند، خشم ما فرو می نشیند. دلیل آن این است که انکار بدیهیات بیشرمی است و بیشرمی چیزی جز تحقیر و توهین نیست.
آنچه مسلم است این است که ما اگر کسانی را از ته دل تحقیر کنیم، در برابر آنها هیچ احساس شرم نمیکنیم. ما در برابر کسانی آرام میمانیم که در برابر ما اظهار فروتنی میکنند و با ما مخالفت نمیکنند، زیرا آنها با این کار خود آشکارا به فرودستی خود اعتراف میکنند؛ در هر حال، فرودستان میترسند، و کسی که میترسد تحقیر نمیکند.
گواه اینکه خشم در برابر کسی که اظهار فروتنی کند فرو مینشیند آن است که سگها هم کسانی را که نشسته باشند نمیگزند. همچنین در برابر کسانی آرام میمانیم که چیزی را که ما جدّی میگیریم آنها نیز آن را جدی میگیرند، زیرا به نظر میآید که آنها خود ما را هم جدی میگیرند و ما را تحقیر نمیکنند.
در برابر کسانی آرام میگیریم که بیش از آنکه ما با آنها مهربانی کرده باشیم، با ما مهربانی میکنند.
همچنین در برابر کسانی آرام میگیریم که به لابه از ما درخواست بخشایش میکنند، زیرا خود را در موضع متواضعانهتری نشان میدهند. در برابر کسانی که به هیچ کس یا لااقل به مردمان شریف یا مردمانی مانند ما نه توهین روا می دارند، نه استهزا و نه تحقیر.
به طور کلی برای اینکه ببینیم چه چیزهایی موجب آرامش می شود، باید چیزهای ضد آنها را که موجب خشم میشود بررسی کنیم.
همچنین در برابر کسانی آرام میگیریم که ما از آنها میترسیم و به آنها احترام میگذاریم، تا زمانیکه در این حالت هستیم، خشمگین نمیشویم. زیرا غیر ممکن است که در عین حال هم بترسیم و هم به خشم آییم. در برابر کسانی که کاری از روی خشم کردهاند خشمگین نمیشویم یا کمتر خشمگین میشویم، زیرا به نظر نمیآید که آنها این کار را به قصد تحقیر ما کرده باشند، زیرا هیچ کسی به هنگام خشم تحقیر نمیکند، زیرا تحقیر کردن دردناک نیست، ولی خشم گرفتن دردناک است. همچنین ما در برابر کسانی که به ما احترام میگذارند آرام میگیریم.
حالات روحی حاکم بر آرامش
هنگامی که در حالت روحیی ضد حالت روحی خشم هستیم، بیگمان آرامیم، مثلا در بازی، در خنده و در جشن و شادی و کامیابی و خشنودی، و به طور کلی در فقدان رنج و در لذتی که ناشی از توهین به کسی نیست و در آرزویی که معقول و منطق است. به علاوه، هنگامی هم که مدتی از خشمان گذشته باشد و دیگر تحت تأثیر آن نباشیم، آرامیم، زیرا گذشت زمان خشم را فرو مینشاند. همچنین، اگر از کسی به خشم آمده باشیم و او را تنبیه کرده باشیم، پس از آن خشممان بر دیگری حتی اگر شدیدتر هم باشد، فرو مینشیند.
به همین سبب است که فیلوکراتس، هنگامی که مردم آتن از او به خشم آمده بودند، در پاسخ به این پرسش که چرا از خود دفاع نمی کند، میگوید: «هنوز هنگام آن فرا نرسیده است» میپرسند: «پس کی هنگام آن فرا می رسد؟» میگوید: «وقتی که ببینم که دیگری را متهم کرده باشند.» در حقیقت ما، اگر خشم خود را بر دیگری خالی کرده باشیم، آرام میگیریم؛ چنان که این امر برای ارگوفیلوس پیش آمد: آتنیان، با آنکه از او بیش از کالیستنس خشمگین بودند، او را تبرئه کردند، زیرا روز قبل از آن کالیستنس را محکوم به مرگ کرده بودند.
ما آرام میگیریم اگر احساس ترحم کنیم، و اگر کسانی که ما بر آنها خشم گرفتهایم دچار مصیبتی شده باشند بزرگتر از آنچه ممکن بود ما تحت تأثیر خشم بر آنها وارد کنیم؛ زیرا تصور می کنیم که آنچه اتفاق افتاده است مانند آن است که گویی ما خود از آنها انتقام گرفته باشیم. همچنین هنگامی آرام میگیریم که کار خلاف کرده باشیم و به حق مجازات شده باشیم، زیرا مجازات را ناسزاوار نمیدانیم
در حالی که، اگر جز این می بود، به خشم میآمدیم. از این رو، باید، پیش از تنبیه، سرزنش شفاهی کرد، زیرا حتی بردگان هم هنگامی که بدین گونه تنبیه میشوند کمتر به خشم میآیند. همچنین ما هنگامی آرام میگیریم که تصور کنیم که کسانی که ما میخواهیم تنبیهشان کنیم، نخواهند دانست که از ناحیه ما و به انتقام رفتارشان با ماست که دارند تنبیه میشوند، زیرا خشم، چنان که از تعریف آن به روشی بر می آید، متوجه یک فرد خاصی است. از این رو، شاعر حق دارد که از زبان اولیس میگوید:
«به او بگو که اولیس بود، ویرانکننده شهرها»
گویی اگر سیکلوپ نمیدانست که به دست چه کسی و چرا کور شده است، اولیس مطمئن نمیشد که انتقام خود را از او گرفته است. به همین سبب است که بر کسانی که نتوانند آثار خشم ما را احساس کنند خشم نمیگیریم و خشممان از کسانی که مردهاند فرو مینشیند، برای اینکه آنها به کیفر نهایی رسیده اند، و همچنین برای اینکه دیگر نیستند که رنجی را که کسانی که بر آنها خشم گرفته اند می خواستند بر آنها وارد کنند احساسی کنند. از این رو، شاعر حق دارد که برای فرو نشاندن خشم آخیلوس بر هکتور مرده میگوید:
«او خطا می کند که چنین رفتار میکند، زیرا خاک نمی شنود که او از خشم چنین بدرفتاری میکند»
بنابراین، خطیبانی که میخواهند شنوندگان خود را آرام کنند بیگمان باید دلایل خود را از این «مواضع» بگیرند؛ باید از یک سو آنها را به این حالات روحی درآورند که از آنها سخن گفته شد، و از سوی دیگر، باید آنهایی را که مورد خشم شنوندگاناند به عنوان کسانی معرفی کنند که باید از آنها برحذر بود؛ یا به عنوان کسانی که سزاوار احترام اند، یا کسانی که نشانه هایی از خیر خواهی از خود نشان داده اند و سزاوار حق شناسی اند، یا کسانی که به ناخواه مرتکب اعمالی شده اند یا به عنوان کسانی که از آنچه کرده اند پشیماناند.
نظرات