اگر شیئ ممکن که موجود شده برای بقایش احتیاج به علت دارد، این علت چه اثری در شیء دارد؟ وقتی علت شیء را در آنِ اول موجود می کند، بعد از آن چه می کند آیا موجود را دوباره موجود می کند؟ این که تحصیل حاصل است. یا معدوم را موجود می کند؟ این هم تناقض است!
خدا به این عالم وجود داده، اگر قائل به این باشیم که این عالم برای بقای خود، باز هم به علت نیازمند است، آیا نمی توانیم بگوییم خدا این عالم را خلق کرده و دیگر نیازی به او نیست؟
برفرض محال اگر واجب الوجود از صفحه وجود برداشته شود و وجود نداشته باشد، چون عالم را خلق کرده و تمام نسبتها و قوانین را به طور متقن و محکم در عالم مقرر کرده، پس عدم او ضرر و صدمه ای به وجود عالم وارد نمی کند و اگر باز گفته شود که این عالم به او احتیاج دارد، پرسش اصلی این خواهد بود که در چه چیز احتیاج دارد؟
لطفا پاسخ های مرتبط با این موضوع را حتما اینجا یادداشت کنید تا درباره آنها اندیشیده شود.