در تعریف نفس ناطقه آمده است:
- قوه ای که منشا صدور افعال مختلف در نبات ،حیوان وانسان است.
- مبدا تغذیه ،تولید وتنمیه که آثار نفسانی اند.
- در تمام قوا ونیروههای انسانی ،اصلی محفوظ است.
- بر اساس حرکت جوهری رو به استکمال است.
- کمال اول برای جسم آلی:
کمال = از نقص خارج شدن، از قوه به فعل درآمدن؛ کمال اول= مکمل نوع (حیوان ناطق) جسم آلی=جسم دارای قوه و استعداد
تعلق نفس به بدن ذاتی است و امری عرضی نیست بلکه طبیعی ست ودر وجودش اضافه است نه ماهیتش.
نفس در عین کثیر بودن واحد است مانند بذر و دانه گیاه
نفس دارای قوای ظاهری (بینایی،چشایی،بویایی،شنوایی،لامسه) و باطنی (حس مشترک،خیال،وهم،حافظه،قوه متصرفه)ست.
حس مشترک=درک صور از طریق حواس ظاهری خیال =بایگانی حس مشترک؛ وهم = درک معانی جزیی (محبت) حافظه =بایگانی وهم
قوه متصرفه = فصل و وصل،ترکیب و تفصیل معانی و صور ؛در صورت استفاده از عقل به آن قوه متفکره گویند.
کیفیت عمل نفس:
نفس ناطقه فهمنده تمام ادراکاتی که به قوای انسانی نسبت داده میشود، اگر مقدمات زمینه ساز ظاهری و فیزیکی محقق شود؛ نفس انشاء میکند صورتی که مجرد از ماده است ولی دارای وضع،جهت و مکان است.
همچنین کار نفس به تفصیل درآوردن افاضات عقل فعال در عالم ماده با ابزار وهم،خیال و عقل است.