باسلام
مطالب نوته شده راجسته گریخته مطالعه کردم به نظربنده جزءممتنعات نیست که زمانی شایددوررباطی ساخته شود که وقتی من نوعی درعرصه حیات اورامشاهده می کنم بایک انسان قابل تمییزنباشدولی به نظربنده این رباط اگاهی که من نسبت به خودم واورادارم رانخواهدداشت .تشبیهی که من میتوانم ارایه بدم قوانین واگاهی که درطبیعت حاکمه طبیعتااین قوانین برای انسان قابل درکه خودطبیعت به این قوانین اگاهی ندارد (خوداگاهی ندارد)خوداین قوانین هست که طبیعت رابرای من ملموس وقابل درک کرده ولی خودامورطبیعی شعوری ازاین قوانین ندارند.هرچه قدراین امورپیچیده ترباشند بازهم شعوروخوداگاهی درحدصفر خواهندداشت .خوداگاهی بشرناشی ازطبیعت وحتی ذهن حسابگراونیست.بیاییداین رباط فرضی راکه پیچیدگی محاسباتی انسان وحتی بیشترازاوراداته باشددرطبیعت فرض کنیم درطبیعت قانون علت ومعلول حاکم است .این رباط هم بااین پیچیدگی معلولهای پیچیده ای رادرپی خواهدداشت .درست .ولی ایامیتوانیم بگوییم چون معلول شگرفی درپی داردخوداگاهی دارد؟علت ومعلول درطبیعت صادرازخداست وعلت ومعلول حاکم براین رباط صادرشده ازانسان است که صددرصدانسان محیط به ان است.منشاخوداگاهی انسان طبیعت وحتی ذهن محاسبه گرانسان نیستبه نظربنده قاءم به خداست همان اختلاف نظری که پوزیتیویست هاباالاهیون دارند