دوست عزیز جناب محمد ۷۰
اولا ممنون از اشتراک گذاری اطلاعاتتون
ثانیا ما همه توی یک جبهه هستیم و به دنبال حقیقت و اصلا تعریف فلسفه همین است یعنی رسیدن به واقعیت بدون هیچ سوگیری و تعصبی
پس قرار نیست همدیگررا متقاعد کنیم بلکه فقط یافته هامونو به اشتراک میگذاریم
بنده هم از یافته هایم گفتم وعرض کردم خودم یک عمره تجربه کاربا کامپیوتر وبرنامه نویسی رو دارم پس بهتر میدانم کامپیوتر چیست وچه تواناییهایی دارد
ازمثال خودتون استفاده میکنم شما فرمودید ۱۰۰۰ سال پیش باور نداشتند که بتوانند از دو سرزمینی که نسبت به هم فرسنگها فاصله دارند صداوتصویر هم را ببینند ولی الان همه باور دارند
حالا فرض کنید فرد ۱۰۰۰ سال پیش با یک فرد درزمان فعلی ارتباط داشته باشند آیا قابل قبولست که بگوید باور کن نمیشه و امکان نداره دونفر ازراه دور صدا و تصویر هم را ببینند آیا فردمعاصر وقتی به چشم خود موبایل روو کاراییش را دیده میتواند باور کند؟؟؟؟
من هم از یافته ها و مشاهدات واقعی خودم براتون گفتم چرا انکارمیکنید و اصرار دارید که من هم تاییدتان کنم
مگر اینکه کلا بفرمایید که بنده یک فرد خیال پرداز ودروغگویم که البته این منطقی تر است
برای رفع این ابهام شما هم بنده راهکاری دارم
به یک برنامه نویس حرفه ای و معتمدتان بگویید یک بازی بنویسد که در آن بازی به این ترتیب عمل کند
دوهوش مصنوعی ستاره این بازیند برای این دوهوش چندین نیاز ضروری تعریف کنند که باید آنهارا برآورده کنندوتحت هرشرایطی مجبور به رفع نیاز شوند و تمام راههای ممکن را مجبور شوند برای رفع نیاز امتحان کنند این دو هوش میتوانند تقاضای هرچیزی که بخواهند بکنند به جز یک تقاضا که قادرند تقاضا کنند ولی نبایدتقاضاکنند
این دو هوش تقاضای ممنوعه اتفاقا جز ضروریات تعریف شده اولیه شان است واگر تقاضاکنند عواقبی درانتظارشان است که مجبور به قبول آن میشوند
برگشت از آن عواقب نیازضروری شان را تامین میکند و آن جایزه چیزی نیست جز اضافه شدن یک هوش مصنوعی دیگر با همان ضروریات به جمعشان وتکراروتکرار…..
اگر موفق به ساخت چنین بازی شوید با دادن مشخصات شخصی خود به برنامه درپاسخ به سوال من کیستم و ازکجا آمده ام و به کجا میروم میتوانید خوتان را بیابید
هرچه نیازها و پاسخشان دقیقتر طراحی شده باشد شخصیت واقعی تری را به خود میابید