پای مسیحا که جهان می‌نبشت / بر سر بازارچه‌ای میگذشت

مشخصات فایل برنامه معرفت سوم مرداد ۱۳۹۳

موضوع برنامه: پای مسیحا که جهان می‌نبشت / بر سر بازارچه‌ای میگذشت

عنوان فصل: شرح اشعار نظامی گنجوی

مدت زمان برنامه: ۴۸ دقیقه

حجم فایل تصویری:  ۱۳۵ مگابایت (MP4)

حجم فایل صوتی: ۱۹ مگابایت (MP3)

مختصری از متن برنامه:

پای مسیحا که جهان می‌نبشت      بر سر بازارچه‌ای میگذشت

گرگ سگی بر گذر افتاده دید       یوسفش از چه بدر افتاده دید

بر سر آن جیفه گروهی نظار       بر صفت کرکس مردار خوار

گفت یکی وحشت این در دماغ      تیرگی آرد چو نفس در چراغ

وان دگری گفت نه بس حاصلست    کوری چشمست و بلای دلست

هر کس ازان پرده نوائی نمود      بر سر آن جیفه جفائی نمود

چون به سخن نوبت عیسی رسید     عیب رها کرد و به معنی رسید

گفت ز نقشی که در ایوان اوست      در بسپیدی نه چو دندان اوست

وان دو سه تن کرده ز بیم و امید       زان صدف سوخته دندان سپید

عیب کسان منگر و احسان خویش      دیده فرو کن به گریبان خویش

نظامی گنجوی در مخزن الاسرار، قصه حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) را نقل می کند که در حال عبور بود و دید که مردار سگی افتاده و عده‌ای آن را نظاره می‌کنند و هر کس صفتی به آن مردار نسبت میداد؛ بوی متعفنی دارد، کسی می‌گفت قیافه بد دارد و.. هر کسی به جیفه جفا می‌کرد؛ خلاصه اینکه آن عده‌ای که به این جیفه (سگ مرده) نگاه می‌کردند، بدی‌ها را می‌گفتند و ناراحت بودند. حضرت گفت که چه دندانهای زیبایی دارد. عیوب‌اش را شما دیدید اما به دندانهای پاکیزه و سفید او نگاه کنید.

در عالم بدون تردید خوبی و بدی هست. چیزی که از هر لحاظ بی‌نقص باشد در عالم وجود ندارد همچنین چیزی که بدی محض باشد نیز وجود ندارد. هر چیزی جهات خوب دارد و جهات بد؛ زیرا عالم ترکیب است. عالمِ صورت و ماده، شب و روز، نور و ظلمت است. حال بستگی دارد به اینکه شما از چه منظری به عالم نگاه کنید. می توانید بدی را ببینید و هیچ خوبی نبینید (چنانکه برخی این گونه‌اند) که این نگاه بدبینانه سرانجام از نیهیلیسم (پوچ گرایی) سر در می‌آورد. عده‌ای هم جز خوبی نمی بینند که اینها تعدادشان کم است.