حکایتی درباره ابراهیم ادهم (عطار)
مشخصات فایل برنامه معرفت بیست و ششم خرداد ۱۳۹۲
موضوع برنامه: میشد ابراهیم ادهم در رهی / پیش اوآمد سواری ناگهی
عنوان فصل: بررسی اندیشه عطار نیشابوری
مدت زمان برنامه: ۴۲ دقیقه
حجم فایل ویدئویی: ۹۵ مگابایت (MP4)
حجم فایل صوتی: ۱۷ مگابایت (MP3)
مختصری از متن برنامه:
میشد ابراهیم ادهم در رهی پیش اوآمد سواری ناگهی
گفت آبادانی ای رهرو کجاست اوبگورستان اشارت کرد راست
شد سوار از قول اودر خشم سخت تازیانه کرد بر وی لخت لخت
خون روان شد از سر واز روی او تا زخون گل گشت خاک کوی او
چون بنزد شهر آمد آن سوار دید خلقی را دوان و بیقرار
گفت این تعجیل چیست ای مردمان گفت ابراهیم ادهم این زمان
میرود در پیش آگاهی رسید اسب داری گر درو خواهی رسید
هرکه او رادید پیدا و نهان گشت ایمن از عذاب آن جهان
زو صفت پرسید آن مرد سوار چون صفت گفتند او بگریست زار
حال خود برگفت کو را چون زدم جامه و دستم ازو در خون زدم
شد خجل آن مرد و زانجا گشت باز دید او راجامه شستن کرده ساز
خون زخود میشست پیشش شد سوار گشت درخاک و بسی بگریست زار
عفو خواست او عفو دادش در زمان گفت آخر آن چرا گفتی چنان
گفت آبادانی ای مرد تمام نیست جز در کوی گورستان مدام
گورها هر روز آبادان ترست لیک هر دم شهرها ویران ترست
گر همه آفاق آبادان کنند عاقبت می دان که گورستان کنند
پس من آنچت گفتم ای نیکو سوار راست گفتم تو خیال کژ مدار
ابراهیم ادهم عارفی است که مقام سلطنت را ترک کرده است. از او پرسیدند که آبادانی چیست؟ ابراهیم ادهم بلافاصله به گورستان اشاره کرد. آن شخص خشمناک شد و ابراهیم ادهم را شلاق زد و او را خون آلود کرد. سپس به شهر رفت و دید همه منتظر شخصی هستند که اگر کسی او را ببیند، آبادانی و آرامش پیدا میکند. این قصه است اما چرا ابراهیم ادهم گورستان را آبادانی می داند؟
فایلها بجای «دانلود» پخش و اجرا میشود؟ راهنمای دانلود را بخوانید (اینجا بزنید)
میخواهید تمامی قسمتها را به صورت یکجا دانلود کنید؟ همین الان اینجا بزنید