آن شنیدی که از کم‌آزاری / رندی اندر ربود دستاری

مشخصات فایل برنامه معرفت بیست و چهارم دی ماه ۱۳۹۵

موضوع برنامه: آن شنیدی که از کم آزاری / رندی اندر ربود دستاری

عنوان فصل: شرح اشعار سنایی غزنوی

مدت زمان برنامه: ۴۹ دقیقه

حجم فایل ویدئویی: ۱۱۰ مگابایت (MP4)

حجم فایل صوتی: ۲۰ مگابایت (MP3)

مختصری از متن برنامه:

دزدی جامه مرد پاک سرشت  را می دزدد و شادمان به بستان می‌گریزد، ولی مرد پاک سرشت به جای تعقیب او به گورستان می‌رود و شخص سومی که ماجرا را می بیند گیج می شود و به او می گوید آنکه جامه ترا دزدید به سمت باغ رفت تو چرا به گورستان می روی؟ مرد دانا می گوید: عاقبت مرگ او را به این دیار می آورد و لخت و عور در قبرش خواهد گذاشت و پاسخ اعمال خود را هم در برابر خدا باید بدهد پس فرار معنی ندارد و تنها این فریب زمانه است که او را در دام خود گرفتار کرده است.

آن شنیدی که از کم آزاری               رندی اندر ربود دستاری

آن دوید از نشاط در بستان            وین دوان شد، به سوی گورستان

آن یکی گفتش از سر سردی             که بدیدیم سلیم دل مردی

تو بدین سو همی چه پویی تفت          کانکه دستار برد زین سو رفت

گفتش ای خواجه گر چه زآنسو شد      نه ز بند زمانه یکسو شد

که بدینجا خود از سرای مجاز           مرگ سیلی زنانش آرد باز

تا بدینسان که کرد ما را عور          عوری خود ببیند اندر گور

زیرا انسان خود را جدی میگیرد و باطن دارد. انسانی که از خود ناراضی می شود، می بیند عملی که در ظاهر انجام داده است برخلاف باطن خودش بوده است. اگر ظاهر و باطن اش یکی بود و یا اصلا باطن نداشت، جای ناخرسندی نبود. اما چون ظاهر و باطن دو مرحله است.

گاهی باطن یک اقتضایی دارد که آنچه در ظاهر به ظهور می رسد و به عمل می آید، برخلاف آن چیزی است که در باطن است. اگر انسان به این ناهماهنگی بین ظاهر و باطن، توجه کند موجب ناخرسندی می شود. پس با توجه به این مطلب می توان به این سوال « چرا انسان از خود ناراضی می شود ؟» پاسخ داد.