داستان غازی (جنگجو) و کافر

مشخصات فایل برنامه معرفت ششم اردیبهشت ۱۳۹۲

موضوع برنامه: غازیی از کافری بس سرفراز /خواست مهلت تا که بگزارد نماز

مدت زمان برنامه: ۴۴ دقیقه

حجم فایل ویدئویی: ۱۰۸ مگابایت (MP4)

حجم فایل صوتی: ۱۸ مگابایت (MP3)

مختصری از متن برنامه:

غازیی از کافری بس سرفراز       خواست مهلت تا که بگزارد نماز

چون بشد غازی نماز خویش کرد        بازآمد جنگ هر دم بیش کرد

بود کافر را نمازی زان خویش     مهل خواست او نیز بیرون شد ز پیش

گوشه‌ای بگزید کافر پاک‌تر       پس نهاد او سوی بت بر خاک سر

غازیش چون دید سر بر خاک راه     گفت نصرت یافتم این جایگاه

خواست تا تیغی زند بر وی نهان     هاتفیش آواز داد از آسمان

کای همه بد عهدی از سر تا بپای    خوش وفا و عهد می‌آری بجای

شیخ عطار در این حکایت به یکی از بهترین مضامین اخلاقی برای انسان که «وفای به عهد» است اشاره دارد. تصویری که شیخ عطار در این ابیات ارائه کرده این است که یک جنگجوی مومن با یک جنگجوی کافر (منظور بت‌پرست و مشرک) جنگ می کردند که در کشاکش نبرد، وقت نماز شد؛ مومن از کافر مهلت خواست تا نماز بخواند، آن کافر صافی ضمیر (با اینکه کافر بود) قبول کرد و مومن با فراغت بال توانست نمازش را بخواند. حال که وارد صحنه جنگ شد، این بار پرتوان‌تر جنگید. در حین جنگ، یکدفعه این کافر هم احساس کرد که باید به بت خودش یک تواضع و ارادتی بکند.

به مومن گفت که تو رفتی نمازت را خواندی حال به من مهلت بده تا به بت خودم  ادای وظیفه بکنم. مومن هم قبول کرد. کافر به سمت بت خود رفت و در حال سجده به بت بود. مومن که این صحنه را دید با خود گفت که الان بهترین فرصت است تا یک ضربت فرود آورم و کار این کافر را تمام بکنم. (چون در جنگ هم گفته شده فریب جنگی و غافل گیری مانعی ندارد) یک مرتبه ملهم شد (الهام درونی یعنی صفای ضمیر دل است)