دوره آموزش منطق
مصاحبه با دکتر دینانی

اسلام آسمانی است، نه عربی!

موضوع بحث ما نوروز و فرهنگ ایرانی است

این روزها حرف زدن از ملی گرایی و مسائل ملی و نوروز ایرانی خطرناک شده. حالا چه شده که شما سراغ این بحث رفتید. من نظراتی در این رابطه دارم که برخی را تاکنون نگفته‌ام. خب می دانید که برخی آقایان اساساً با نوروز و فرهنگ ایرانی مخالف‌اند.

بحث ما هم درباره نوروز و آیین‌های نوروزی است که از سوی برخی به نام اسلام با آن مخالفت‌های می‌شود؟ از طرفی درباره نوروز احادیثی داریم که نوروز را تأیید می‌کنند. این تعارض‌ها از کجا ناشی می‌شود و چگونه قابل حل است؟

مطالب مشابه

این‌ها از دو رویکرد به اسلام و تفکرات اسلامی ناشی می‌شود. بعضی‌ها فکر می‌کنند هر چه ملی است اینها را ایرانی‌ها ساخته‌اند. این مسئله است. ما قبل از اسلام خیلی چیزها داشتیم. برخی می‌خواهند بگویند نیست. واقعیت است که در این مملکت بعضی از نوروز خیلی خوششان نمی‌آید. حرف و کلامشان نفوذ هم دارد. پس می گویند قبل از اسلام هر چه بوده کفر بوده و چرا می‌خواهید کفر را زنده کنید؟ بعضی‌ها فقط خوانده‌اند ” ضرب زید عمراً” یعنی فقط عربی خوانده‌اند و محب عرب می‌شوند. این‌ها اساساً با ادبیات و فرهنگ پارسی آشنا نیستند. با فرهنگ ایرانی آشنا نیستند.

می دانید تحت فرهنگ عربی درمی آیند. ذهنیتشان می‌شود عربی. نه اسلامی. این عربی شدن با اسلامی شدن دو چیز است. بعضی‌ها زندگی‌شان، فکرشان، فرهنگشان و همه خمیرمایه‌شان عربی شده. نه اسلام محمدی. اسلام محمدی با اسلام عربی فرق دارد. حضرت محمد هم معجزه‌اش این است که از بین همین عرب‌های سوسمار خور، اسلام انسان ساز آسمانی را جا انداخت و گرنه معجزه نداشته است. ما به آسمانی بودن حضرت باور داریم.

وهابیت و اسلام القاعده مال همین عرب‌هاست. این فرهنگ عربی است. نه اسلام آسمانی. در طول این ۱۴ قرن یک متفکر و فیلسوف عرب برای من پیدا کنید. این‌ها خلفایشان هم عربی بوده‌اند. فرق خلفا با علی این بود که اسلام علی، اسلام محمدی و اسلام آسمانی بود. نه عربی. من صریح می گویم که به حضرت علی ارادت دارم. نه به این عرب‌ها. چرا. چون علی یک انسان آسمانی است.

من ناسیونالیست نیستم اما به اسلام عربی هم مخالفم. می گویند چرا این طور می گویی؟ من نمی‌گویم. تاریخ و اندیشه انسان این را می‌گوید. بله که به علی ارادت دارم. این علی و فرهنگ اهل بیت است که با فرهنگ ایرانی و با همه فرهنگ‌های جهان تعامل و تفاهم دارد. والا مطمئن باشید اسلام عربی با هیچ فرهنگی کنار نمی‌آید. اسلام طالبانی با هیچ فرهنگی کنار نمی‌آید. امروز خطری که ما را تهدید می‌کند همین است.

اسلام علی را با اسلام عربی اشتباه بگیریم. اسلام عربی نه با نوروز بلکه با هیچ بخشی از فرهنگ ایرانی ما سازگار نیست. اینجاست که من به اینها که با نوروز و فرهنگ ایرانی مخالفت می‌کنند می گویم ببینید آدم از اول هر چه یاد می‌گیرد، به آن عشق می‌ورزد. برخی از این علمای ما که با نوروز مخالفت می‌کنند به این دلیل است که اینها فرهنگشان عربی شده. از اول عربی می‌خوانند و عربی فکر می‌کنند. فکر نمی‌کنند که قرآن آسمانی است حالا به زبان عربی هست، خب باشد. آسمانی بودن با عربی بودن دو تاست.

توجه فیلسوفان مسلمان ما به بن مایه‌های فرهنگ ایرانی چگونه بوده است؟

فیلسوفان ما همه به فرهنگ ایرانی توجه داشته‌اند. حالا ملاصدرا کمتر توجه داشته. خیام و دیگران، بیشتر. مثلاً ببینید خیام منجم ایرانی بوده و تقویم جلالی را او تنظیم کرده است. خیام هیئت دان و ریاضی دان بی نظیری بوده که الان اسمش در ناسا هست. اما در رأس همه آنها ابن سینا قرار دارد که رساله نور را نوشته.

برای اینکه نور اصلاً اولین بار در ایران مطرح شده است. قرآن هم خدا را نور معرفی کرده است. کلمه واجب والوجود و این دست کلمات یونانی است. اولین بار حضرت زرتشت، نور را مطرح کرده در عالم و اینها فکر می‌کنند که او مشرک بوده است. خیلی‌ها زرتشت را مشرک می‌دانند در حالی در حالی که اصلاً مشرک نبوده و اولین موحد ایرانی پیش از همه اینهاست. خود ابن سینا هم از همه آیات قرآن آیه نور را تفسیر کرده است. غزالی هم کتابی دارد به نام مشکاه الانوار. غزالی با اینکه متکلم و اشعری است و در بغداد تحصیل کرده اما این کتاب را درباره ایران نوشته که خیلی کتاب مهمی است. سهروردی که اصلاً خودش را محیی و احیا کننده حکمت خسروانی می‌داند و بعد هم خود را تابع ابن سینا می‌داند. از طرفی ابن سینا مشایی نبوده و هزار سال است که به غلط این حرف را گفته‌اند.

ابن سینا در جایی گفته که: “این فلسفه‌ای که نوشتم و در شفا موجود است فلسفه عامه است. فلسفه‌ای که رسمی بوده و از یونان آمده و ما هم نوشتیم، برای اینکه نخواستیم مخالفت کنیم. اما ما به فلسفه دیگری دست یافتیم که عامه نمی‌دانند.” این فلسفه ۴۰ مجلد بوده که این اثر موجود نیست چرا که در حمله سلطان محمود از بین رفته است. مسعود غزنوی که آدم متعصبی بوده، خانه ابن سینا را در این حمله آتش زده و این چهل مجلد سوخته. اگر این مجلد به ما می‌رسید ما الان فرهنگ دیگری داشتیم. این مجموعه درباره ایران بوده، همین آثاری هم که از او به رسیده رگه‌های ایرانی دارد مثل سلامان و الابصال، حی ابن یقظان و خود اشارات، مقامات العارفین که اشاراتی به حکمت ایران باستان دارد. سهروردی هم می‌گوید من پیرو ابن سینا هستم از جایی شروع کردم که او آنجا ختم کرد.

آن طور که تاریخ نشان می‌دهد در آن زمان در کل جهان، فقط حکمت ایران و یونان مطرح بوده است.

دقیقاً درست است. در همین یونان کوچک و آتن پایتخت یونان بوده که البته هنوز هم هست چقدر حکمت وجود داشته. در کل اروپا، انگلیس و فرانسه‌ای نبوده. آن زمان اینها همه وحشی بودند. تنها جایی که در مغرب زمین حکمت داشته، آتن بوده است. آتن ارسطو و سقراط و افلاطون و هراکلیتوس داشته. ایران هم آن موقع هم حکمایی داشته. خود زرتشت یک حکیم بزرگ بوده است.

اینکه گفته می‌شود زرتشت پیامبر نبوده و کافر بوده صحیح است؟

خیر. اصلاً. دقت کنید که در ایران حکیم و پیغمبر یک معنا داشته‌اند. پیغمبر به معنی پیام آور آسمانی است. چرا که حکمتش حکمت الهی بوده، حکیم همان است که یهودی‌ها به آن خاخام می گویند. در حکمت هم تبادلی بین ایران و یونان بوده است. در چین و هند هم خبرهای کمی بوده اما نه به اندازه ایران و یونان، این دو کشور از نظر فرهنگی در کل جهان مطرح بودند و در همین حال جنگ هم داشتند. ایران و یونان ۳ جنگ داشته‌اند که چند بار ایران یونان را شکست داد و بعد اسکندر آمد، ایران را شکست داد. که ما اسکندر را بزرگ کردیم و لقب ذوالقرنین به او دادیم در حالیکه او مردک ضحاکی بود که هر چه بلا بود به سر ایران او آورد. خشایارشاه در این جنگ‌ها تا آکروپلیس رفت. من وقتی در بلغارستان بودم، همانطور که می دانید مرز یونان است. دیدم بلغاری‌ها خیلی ایران را دوست دارند و برخی خود را ایرانی می‌دانستند، من پرسیدم چطور؟ گفتند وقتی خشایار شاه لشگر کشید به یونان در راه بازگشت عده‌ای از لشگریانش اینجا ماندند و بنابراین ما از نسل همان ایرانی‌ها هستیم.

بنابراین حکمای ما بسیار بودند اما گمنام هم بودند و بسیاری از آثار آنها هم از بین رفته در واقع بعد از اسلام این اموی‌ها لودند که سوزاندند که امروز در واقع همین القاعده هستند. این القاعده که الان به وجود نیامده. این طالبانی ها همیشه بوده‌اند. هر چه آثار ایرانی بود، چندین بار سوزاندند به خصوص آثار دینی و مذهبی ما را. این‌ها ریشه‌هایشان همه همان فرهنگ عربی اموی است که اول اشاره کردم. بنابراین آثار ایران نمانده اما بسیاری از آثار یونان مانده. این یک مسئله است.

مسئله دوم این است که مورخ بزرگی مثل هرودوت یونانی بوده است. درباره این سه جنگ هم نوشته اما طبعاً چون یونانی است به نفع یونان نمی‌نویسد. اگر چه به ضرر ایران نوشته اما حداقل اسم ایران هست. عنادهایی بوده و دشمنی‌های که موجب شده تاریخ را مغرضانه بنویسد اما باز هم ما از هرودوت می‌فهمیم که ایران چه نقشی داشته. می‌پرسند از کجا می گویید آثار ایرانی ما را سوزانده‌اند و انکار می‌کنند. من می‌خواهم قیاسی برای شما بگیرم. ببینید نزدیک سه سال طالبان بر افغانستان حکومت کرده است. طالبانی که تربیت شده اموی‌ها هستند. در همین مدت ۳ مجسمه بزرگ بودا را که میلیاردها تومان قیمت داشته منفجر کرده‌اند. یک استاد دانشگاه کابل به من گفت که هر چه کتاب فارسی بود آتش زدند. شما حساب کنید که ۱۴۰۰ سال ما این مسئله را داشته‌ایم.

آمدند آثار ما را از بین بردند، آنوقت تا حرف می‌زنیم می گویند شما ناسیونالیست هستید. ما ناسیونالیست نیستیم. دفاع از قوم و قبیله که نمی‌کنیم. من از فرهنگ دفاع می‌کنم. دفاع از فرهنگ که عیب ندارد. ما دارای فرهنگ غنی بودیم و به همین دلیل ایرانی‌ها اسلام را بهتر از عرب‌ها فهمیدند. هنوز هم بهتر می‌فهمند. گسترش اسلام با قلم ایرانی‌ها بوده است. جنگ تنها، پیش می‌رود اما فایده‌ای ندارد. ایرانی‌ها قلم زدند. ابن سینا و غزالی و این همه متکلم و فیلسوف از اسلام نوشتند. همین صحاح سته که برای اهل سنت و حدیث است هر ۶ تای آن‌ها ایرانی بودند. این‌ها مسائلی است که بعضی‌ها می‌خواهند نادیده بگیرند.

اسلام هم که آمده خدا را نور دانسته، الله نور السماوات و الارض. اسلام که ما قبل خودش را انکار نکرده، اما هنوز هم عرب‌ها با ما دشمن هستند. چرا چون این عرب‌ها قبلاً زیر سیطره ایرانی‌ها بودند به خصوص در زمان شاپور که آنها را دست بسته به غاری در کازرون آورد و به همین دلیل این دشمنی دیرینه وجود دارد. اسلام هم که فاتح شد چون اینها اسلام را عربی می‌دانند، توانستند بر ایرانی‌ها مسلط شوند. ما اسلام را آسمانی می دانیم و آنها عربی و فرق است بین این نگاه ما و آنها. ما توانستیم که معارف اسلام را بفهمیم و گرنه عرب‌ها چه می‌کردند؟ خلاصه فقط با زور شمشیر که نمی‌شد. امروز هم نمی‌شود با فشار و تحکم و تحمیل و آدم کشی در دنیای امروز پیش رفت؟

حالا اگر اجازه بدهید این بحث چون خیلی مفصل است و من دیگر فرصت ندارم و باید بروم، بحث را جمع کنیم.

بله پس یکی دو سؤال شخصی و نوروزی. بفرمایید در سال ۹۰ چه کتابی از شما منتشر می‌شود؟

این حرفی است که من معمولاً نمی‌گویم، اما چون شما پاسخ نوروزی خواستید می گویم. کتابی است که الان در دست تألیف دارم و تقریباً هم رو به اتمام است، به نام جلال الدین دوانی، فیلسوفی است که کمتر شناخته شده. من معمولاً درباره کسانی می‌نویسم که شناخته شده نیستند و کسی سراغ آن‌ها نمی‌رود. دوانی که مال همین کازرون هم بوده است و اگر تمام شود در سال ۹۰ چاپ می‌شود. اما کتاب دیگری هم هست که شاید زودتر چاپ شود. آقای کریم فیضی همانطور که درباره مولانا با من گفت و گو کرده بود به نام شعاع شمس کتاب دیگری آماده کرده که درباره حافظ است، حافظ معنوی و احتمالاً برای سال ۹۰ بیرون می‌آید.

در همایش سهروردی سوریه در بهار ۹۰ هم شرکت خواهید کرد؟

اگر توفیقی بود و خدا توفیق دادان شا الله می‌رویم.

مستند زندگی شما که تهیه شده امسال پخش می‌شود؟

من خودم خبر ندارم.

ارزیابی شما از وضعیت فکری و اندیشه در دهه هشتاد چگونه است؟

پاسخ این سؤال قدری مشکل است. من الان آشفتگی فکری می‌بینم. نه تنها در جامعه خودمان بلکه در جهان. هم این سیر جهانی در ما اثر داشته و هم خود ما مشکلاتی داریم. جهان پیش رفته و نمی‌شود انکارش کرد بیشتر ذوق تصویری ایجاد شده و تخیل. تصویر خیلی مهم است و خیلی کارها از آن برمی آید ولی به همان اندازه عمق آدم را کم می‌کند. انسان‌های عمیق دیگر شاید کم داشته باشیم. اطلاعات به اندازه یک دریا و عمق به اندازه یک سانتی متر است. انسان این گونه دارد تربیت می‌شود و قدری مشکل آفرین است چرا که تعقل به سمت حسی شدن و خیالی شدن پیش رفته که این جهانی است اما در ما هم هست.


گفتگوی محمدرضا اسدزاده با دکتر دینانی که در خبر آنلاین منتشر شده است.

3.3/5 - (3 امتیاز)

کانال تلگرام دکتر دینانی

یک دیدگاه

  1. واقعا ممنون من روی تمدن پارس خیلی تعصب دارم ممنون حرف دلم رو زدی زنده باد ایران و ایرانی دنیا هر چه دارد زپارسیان است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا